منم تشنه لب به دیدار یار
منم شیفته و آواره دیدار یار
منم مفتون سیمای دل آرای یار
منم محضون رسیدن به یار
( دل آرا شرکاء )
در این عصر تمدن و تنعم
تو را بی پیرایه می خواهم
تو گرم و مستانه ای به سیرت
هم عجیب و پر شهامت
تو آیی گرم و بی محابا
تا در این گوشه دنیا
هم ایستی و بیتابی کنی
از بهر دل آرا
( دل آرا شرکاء )
مایوس آن زمان نباش
که تو را عاشقانه خواهم
من تو را هم ره
و هم دیوانه می خواهم
تو را و آن تنگ نظری هایت را دیدم
و باز دیوانه وار می خواهمت
دل آرا هنوز چشم انتظار توست
ای محبوب شب یلدای من
( دل آرا شرکاء )