وقتی تو اون لحظه بی تابی میکردی
وقتی که تو اون لحظه نشسته بودی
بر روی صدف جواهر نشان هستی
تو شاه نشین نشین شده بودی
در آن رویای محال هستی
تو و اون لحظه دیدار تو
مرا شاد و مسرور کرد
( دل آرا شرکاء )
آخه تو از کدوم ستاره ای
که اندر دل دیوانه ام
هم آشیانه ای
که از شوق دیدار تو
سرمستم
همچون عروسی
به گردا گرد تو
گردم گردم
تو اندرون دل خانه ای
( دل آرا شرکاء )
دل زشوق دیدار تو
پرگشود
هم از آن آشیانه
ره بپیمود
دل زتمنای دیدار تو
( دل آرا شرکاء )
ای رطل گران
از خواب گران
خیز خیز
ای تشنه به دیدار پدر
از آن هیاهوی ایام
خیز خیز
ای زندگی ، ای تابندگی
( دل آرا شرکاء )
هنگامی که
معشوق رخ بگشاید
در آن عجب و تعجب آید
که آنهمه آشتی از چیست ؟
( دل آرا شرکاء )
سوگند به عشق
و به هر آنچه
در هستی ست
سوگند به نیلوفر آسمانی
و به آن شور و شعف رویایی
سوگند به آن
ماهتاب و روز تنهایی
( دل آرا شرکاء )
تولد
امروز روز تولد توست
روزی از روزگار نوست
امروز با صد هزار نغمه و امید
تو را میبینیم
تو را میشنویم دل آرا
شمع محفل ما
تولدت مبارک
تولدت مبارک
( دل آرا شرکاء )
ولنتاین
امشب سرمست ترین دختر دنیام
امشب تنها تو هستی در رویام
رسیده است ولنتاین من و تو
شویم هم مونس و دل آرای هم
شب عشاق بی قرار است امشب
دل من وفادار است تا ابد به تو
( دل آرا شرکا ء )
امشب باز من تنهام
همچون هزار سالی که گذشت
خنده های من کو
شادی و لبخند دل آرا کو
باز من تنهام
و میدانم روزی از آن افق
همیشه تنهایی خواهی آمد
با سرود دل آنگیز رویاهام
( دل آرا شرکاء )
که گیرد دست او
اویی که رنج می کشد
از حوادث رفته بر او
اویی که درمانده است
در جنگ و خشونت
یا که در قحطی و مصیبت
یا که در بلایای طبیعی ،
آیا شیردلی هست ؟
آیا انسانی پیدا می شود ؟
چشمان پر از انتظارش
هنوز می جوید
نجات دهنده خویش را
او حتما می آید
در لباس یک بشردوست
صلیب سرخ و هلال احمر
یا یک ناجی آتش نشان
یا در پوشش اورژانس
یا که در لباسی ... دل آرا ... می آید
او که گذشته است از راحتی
و آسایش و زندگی خود
دراز میکند ، دستان پر مهرش را
و می گیرد دستان تو را
تویی که گرفتار شدی
در حادثه و مصیبت روزگار
( دل آرا شرکاء )
29/5/99
19 اوت ( آگوست )
19-8-2020