تو گرمی و گیرا با لبخند مهربانی
تو خواستنی و جذابی با سرود مهربانی
تو زیبایی با غزل مهربانی
قلب دل آرا می تپد
برای وجود تو
با آن نگاه مهربانی
( دل آرا شرکا )
سوگند به عشق
و به هر آنچه در هستی ست
سوگند به نیلوفر آسمانی
و به آن شور و شعف رویایی
سوگند به آن قرص قمر گرفته
سوگند به دل آرای قلب ها
که شویم امید جان ها
( دل آرا شرکا )
در این روزگار پر از هیاهو
گیری هدف
و آب و رنگ و نشاط
تو گیر سخن دل آرا
و بیا با آواز
مسرت انگیز بهار
(دلارا شرکا)
تو و آن لب شکر خواه
تو و آن شیطنت و یار دلخواه
تو و آن طنازی و دلبری ما
تو و آن چاره طلبی ما
دل آرا هم شو
از مستان روزگار ما
(دلارا شرکاء)
بیا و رسم دلبری آموز
و بنویس از شروع یک عشق
بیا در اینباره ادب آموز
و لبریز شو از شور عشق
هم دوست و یار
دل آرای من شو
(دلارا شرکاء)
در آن تنگراه جاده زندگی
بینی هم راه معرفت انسانی
تو در آن گران اندیشی
هم قدر خویش بدانی
دل آرا
در آن روزمرگی
(دلارا شرکا )
از آن سنگ گوهربار زمانه
سیاست آموز
از آن رنج دیروز
هم زندگی کن
دل آرا
در لحظه های
ناب امروز
هم شادی کن به زیبایی
و لبخند بزن زندگی
(دل آرا شرکاء)
تو و آن گل زیبا
و آن رسم زمانه
بیا و آن رکاب پوسیده
بیانداز دل آرا
و فارغ شو از آن
غم سیم و گوهر
و رسم زمانه
با خوشحالی
و عیدانه
(دل آرا شرکاء)
بیا به پیشم و نگیر بهونه
بیا با من عشق را
شروع کن و نگیر بونه
در این دوران و عصر کامپیوتر
در این رنج و مصببت عصر حاضر
بیا به سرآغاز بودن با یکدیگر
بیا تا عشق رو شروع کنیم
دل آرا
با آوازی دیگر
(دل آرا شرکاء)
تو آن لوطیان عالم بینی
غریب و تکیده
در آن سیمای آنروز
بینی آن رنج بیهوده
از آن سراشیبی
بی مهابا کنی عزم رفتن
دل آرا
به سوی زیبایی درون
(دلارا شرکاء)