تو را در رویای زمان بدیدم
و باز آمدم مست و بی قرارت
تو را از آن افکار مشوش گرفتم
و باز خواندمت دل آرا
تو بیا ای ابر زیبای بهار
بر روح و جانم عطری تازه ببار
( دل آرا شرکاء )
آه ای کودک من
آه ای فرزندم
تو چه می دانی
از آن هیاهوی دنیا
تو که خوانی مرا
در آن سراچشمه رویا
تو لالا کن ای جگر گوشه من
تو را لالایی دل آرای من بس
تو در بهشت پنهان منی
تو درآغوش امن دل آرای منی
دل آرا شرکاء
مایوس آن زمان نباش
که تو را عاشقانه خواهم
من تو را هم ره
و هم دیوانه می خواهم
تو را و آن تنگ نظری هایت را دیدم
و باز دیوانه وار می خواهمت
دل آرا هنوز چشم انتظار توست
ای محبوب شب یلدای من
( دل آرا شرکاء )
تو در رویای دیروز
آیی مست و بی قرار امروز
تو در آن اندوه جاودانه
کنی رقص و آن هلهله
هم همای در ره داری
دل آرا وآن گنج درون
( دل آرا شرکاء )
سلام ای بزرگ شده دشت شوق
سلام ای دشت خونابه خورده گل سرخ
سلام ای شکوفه زرد گل پامچال
سلام ای شکوفه دل آرای هستی
( دل آرا شرکاء )
تو در آن سوگند آنروز
هم بدیدی آن تُحفه عشق
هم شدی پای در رکاب عشق
تو در عشق معشوق کنی موعضه
تو در آن توضیح و تفسیر
شوی یار دل آرای خود
( دل آرا شرکاء )
سلام ای سوسن و برگ گل زرد
سلام ای سنبل برگشته از دست
سلام ای شکوفه تازه زده گل رز
سلام بر توای دل آرای قلب ها
( دل آرا شرکاء )
جواهر و اهل شباب
و راز آن تک ترانه زندگی
شنوی به شیوایی سخن ناب
همسو شو دل آرا
با آن چهچهه بلبل زندگی
( دل آرا شرکاء )
از سیمای محبوب
بینی رنج ایوب
از آن ذوق و شوق محبوب
بینی تضمین راسخ
از عشق تو دل آرا شد
همان دلبر خواسته
( دل آرا شرکاء )
آشیانه خود ساز
و بین دوستان تازه
شروعی تازه کن
از آن نغمه دل آرا
هم زندگی زیباست
ای نغمه تازه برخواسته
( دل آرا شرکاء )