دل آرا شرکاء _ دوستان

بین آن مردم دیروز

شدن دوستان امروز

شدن یاران دل آرا

و شمعان محفل امروز

( دل آرا شرکاء )

دل آرا شرکا _ دیار مجنون

من و همسفری گل و ریاحین

من و آن عشق دیار مجنون

من وآن جگر شهر آشوب

من و آن دیار دل آرای خود

( دل آرا شرکاء )

دل آرا شرکاء _ شمیم گل

ما آن شمیم گل معرفت یم

ما در آن باغ گل معرفت یم 

ما احیاء شده از عشق و معرفت یم

ما در آن جاده کیمیای مقصود و هنریم

ما در آن هنر دل آرای مقصدیم

( دل آرا شرکاء )

دل آرا شرکاء _ گرم و مستان

در این دیار حسرت وآه

آیی گرم و مستان کنارما

من گویم به تو ای یار دل آرا

منم آن یار دلارای تو

منم همان محبوب جان کاه تو

تو نشین در کنار یار خود

( دل آرا شرکاء )

دل آرا شرکا _ شانس دیدار

تو و آن ، تنگ نظری های بیخود

تو و آن ، نقطه ضعف

تو و آن ، گوهر رفته از دست

تو و آن شانس دیدار دل آرای خود

( دل آرا شرکاء )

ای گمشده در من _ دل آرا شرکاء

تو در آن شب مه آلود

بدیدی آن چراغ چوپان در راه

و آن اسیر گمنام تنهایی های زمان

تو بیا ای گمشده در من دل آرای خود

بیا و مرا دوباره پیدا کن ..

( دل آرا شرکاء )

مدهوش تو _ دل آرا شرکاء

تو را ای یار ، در تشنگی خواهم

تو بیا برس به احوالم

تو بیا و ببین باز، دل بی قرارم

دل آرا همچنان ، مدهوش توست

تو از چه سبب 

دور شدی از دل و احوالم 

( دل آرا شرکاء )

دل آرا شرکاء _ ثانیه های آخر

چه تنگ نظرانه گرفتی

دل از دل آرای خود

چه ملتمسانه مینگرم

به آن ساعت و ثانیه های

آخر دیدار تو، بی تو 

دل آرا چه آشفته حال است

( دل آرا شرکاء )

دل آرا شرکاء _ هزاران بار

تو سراسیمه آیی

از آن راه هزاران بار

باز خواندی و خواندمت

عاشق گنهکار

تو دل مستانه دل آرا خواهی

آن ساعت و زمان رسید 

که قدرحرمت ما بدانی 

و شوی عاشق و شیدا

( دل آرا شرکاء )

دل آرا شرکاء _ بی تابی

در این عصر تمدن و تنعم

تو را بی پیرایه می خواهم

تو گرم و مستانه ای به سیرت

هم عجیب و پر شهامت

تو آیی گرم و بی محابا

تا در این گوشه دنیا 

هم ایستی و بیتابی کنی

از بهر دل آرا

( دل آرا شرکاء )