هر گاه گذر می کردم از پارک کنار خانه
می دیدم در آنجا نشسته فامیلی دور
روزی کنجکاوانه پرسیدم از او
که چه شده که همیشه
هست در آن جا
او گفت با آهی جان سوز
که دارد همسایه ای بد و جهان سوز
که او را کرده دربه در از کاشانه خویش
او می گفت از آن همسایه با دلی ریش
که میریختند زباله در راه پله و اطراف خانه
یا که می کوبیدند درها که میلرزاند خانه
یا که صحبت می کردند و دعوا
در راه پله و خانه
یا که می زدند آژیر گوش خراش ماشین
در نیمه های شب و صبح دلنشین
او گرفتار بود سالها در آن شرایط
او شده بود روانی
از آن همسایه خودشیفته لاابالی
متاسف شد دل آرا
برای آن مردم
که نداشتند درک و فرهنگ همسایه
و احترام به حریم و آسایش همسایه
( دل آرا شرکاء )
14 آبان روز فرهنگ عمومی
بر بلندای آن کوه های سر به فلک کشیده
طلوع کرد آن خورشید رخشنده
شدیم بیدار با اهل و عیال
داشتیم قصد مهاجرت
به سمت آن کوه بلند
که داشت چمن زاری دل آرا
و چشمه آبی گوارا
می پریدیم چالاک
از این صخره به آن صخره
هنگامی که رسید
به نیمه آسمان خورشید
ما هم رسیدیم بر بالای آن کوه سفید
انگار که آمده بودیم به اشتباه
مگر می شود بز کوهی و اشتباه
نبود بر زمین آب و علفی
شده بودیم بی حال
از خستگی و تشنگی و گرسنگی
تلو تلو خوران افتادیم بر زمین
می رفت خورشید
از آسمان به پایین
چشمان ما هم بسته شد بر زمین
همه چیز بود محو
انگار که دنیا رفت
به ناگه عطر دل انگیز آب
رسید به مشام
بود جلوی چشمانم
آبی گوارا
نوشیدم از آن آب جرعه جرعه
می گرفتم جان
لحظه به لحظه
دیدم در این احوال
عکس چهره دل آرای
یک انسان
آه که چه آشناست او
دیده بودم او را بارها
که از دور می نگریست
دل آرا به گله ما
می دانم نامش را
انسانی دیگر او را
ندا داد ( محیط بان )
( دل آرا شرکاء )
24 مرداد روز محیط بان
31 جولای روز جهانی رنجر
دیدم از دور
آن همسایه مهربان
شوقی از درون
فرا گرفت مرا
دادم سلامی زیبا
بر آن همسایه دل آرا
بود وجود او گرما بخش
در همسایگی ما
آرام بود و با فرهنگ
و با گذشت بسیار
همیشه باشی سلامت و پایدار
ای همسایه با فرهنگ و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
28 سپتامبر روز جهانی همسایه خوب
روزت مبارک
ای آتش نشان با غیرت
روزت مبارک
ای آتش نشان پر همت
روزت مبارک
ای فرزند دلاور ملت
روزت مبارک
ای جان داده در راه انسانیت
روزت مبارک
ای فرخنده ناجی با اصالت
روزت مبارک
ای مژده دهنده انسان در مصیبت
روزت مبارک
ای نوید دهنده آغاز در پایان
روزت مبارک
ای قدم مبارک و دل آرا
روزت مبارک
ای که بر جان به لب رسیده
نشاندی لبخند دل آرا
( دل آرا شرکاء )
چشمانم گشوده شد
در آغوش خانواده ای
پر از مهر
من پرورده شدم
در دامان خانواده ای
پر از عشق
پر از ایثار و تلاش و مشوق
من اکنون میبینم
جهانم را دل آرا
در امنیت و صلح و صفا
دنیای من روشن است
چون دارم خانواده ای
خوب و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
25 مرداد
15 مه _ 25 اردیبهشت
نشسته بودیم
گرداگرد تلویزیون
که ناگاه پخش شد
این خبر از تلویزیون
به گزارش خبرنگار ما
در ادامه از جلوی دیدگان ما
می گذشت تصاویری از یک فاجعه
مردمان را می دیدیم بی سرپناه
در ویرانه ای خراب
صدمه دیده بودند
آن مردمان شک زده
در آن مصیبت و غم
عزیزان از دست رفته
لحظه به لحظه
گزارش می داد خبرنگار
از احتیاجات آن مردم گرفتار
او بود دوشادوش مددرسانان
آتش نشان و هلال احمر و اورژانس
در آن منطقه که نبود هیچ امکاناتی
آنها بودند در تلاطم و نجات انسانهای بیگناه
کلمه انسانیت در این لحظه
برایم شد معنا
با کدامین واژه می توان
تقدیر کرد از شما انسان های
پر از مهر و فداکار و دل آرا
فقط می توانم بگویم
تو را سپاس
ای انسان نیک سرشت
شما را با جوهره ای
از طلا باید نوشت .
( دل آرا شرکاء )
17 مرداد
در جهان
واژه مهر
از نام تو
گرفته شده
مادر مهربانم
( دل آرا شرکاء )
مادرم تمام دنیا هم نمیتوانند
از تو و عشق بی پایان تو بنویسند
( دل آرا شرکاء )
از وجود پر مهرت پدر
زندگیم شده گلگون
تو که خود واژه عشقی
تو که خود
آغاز سرنوشت دل آرایی
از تو رسید همه هستی من
نبض مرا ببین
چه بی وقفه میزند
این نوای آهنگین
از وجود توست
پدر دوستت دارم
پدر دوستت دارم
( دل آرا شرکاء )
از وجود پر مهرت پدر
زندگیم شده گلگون
تو که خود واژه عشقی
تو که خود
آغاز سرنوشت دل آرایی
از تو رسید همه هستی من
نبض مرا ببین
چه بی وقفه میزند
این نوای آهنگین
از وجود توست
پدر دوستت دارم
( دل آرا شرکاء )