تو سراسیمه آیی
از آن راه هزاران بار
باز خواندی و خواندمت
عاشق گنهکار
تو دل مستانه دل آرا خواهی
آن ساعت و زمان رسید
که قدرحرمت ما بدانی
و شوی عاشق و شیدا
( دل آرا شرکاء )
در این عصر تمدن و تنعم
تو را بی پیرایه می خواهم
تو گرم و مستانه ای به سیرت
هم عجیب و پر شهامت
تو آیی گرم و بی محابا
تا در این گوشه دنیا
هم ایستی و بیتابی کنی
از بهر دل آرا
( دل آرا شرکاء )
تو را در رویای زمان بدیدم
و باز آمدم مست و بی قرارت
تو را از آن افکار مشوش گرفتم
و باز خواندمت دل آرا
تو بیا ای ابر زیبای بهار
بر روح و جانم عطری تازه ببار
( دل آرا شرکاء )
آه ای کودک من
آه ای فرزندم
تو چه می دانی
از آن هیاهوی دنیا
تو که خوانی مرا
در آن سراچشمه رویا
تو لالا کن ای جگر گوشه من
تو را لالایی دل آرای من بس
تو در بهشت پنهان منی
تو درآغوش امن دل آرای منی
دل آرا شرکاء
مایوس آن زمان نباش
که تو را عاشقانه خواهم
من تو را هم ره
و هم دیوانه می خواهم
تو را و آن تنگ نظری هایت را دیدم
و باز دیوانه وار می خواهمت
دل آرا هنوز چشم انتظار توست
ای محبوب شب یلدای من
( دل آرا شرکاء )
تو در رویای دیروز
آیی مست و بی قرار امروز
تو در آن اندوه جاودانه
کنی رقص و آن هلهله
هم همای در ره داری
دل آرا وآن گنج درون
( دل آرا شرکاء )
سلام ای بزرگ شده دشت شوق
سلام ای دشت خونابه خورده گل سرخ
سلام ای شکوفه زرد گل پامچال
سلام ای شکوفه دل آرای هستی
( دل آرا شرکاء )
تو در آن سوگند آنروز
هم بدیدی آن تُحفه عشق
هم شدی پای در رکاب عشق
تو در عشق معشوق کنی موعضه
تو در آن توضیح و تفسیر
شوی یار دل آرای خود
( دل آرا شرکاء )
سلام ای سوسن و برگ گل زرد
سلام ای سنبل برگشته از دست
سلام ای شکوفه تازه زده گل رز
سلام بر توای دل آرای قلب ها
( دل آرا شرکاء )
جواهر و اهل شباب
و راز آن تک ترانه زندگی
شنوی به شیوایی سخن ناب
همسو شو دل آرا
با آن چهچهه بلبل زندگی
( دل آرا شرکاء )