تو را ای یار ، در تشنگی خواهم
تو بیا برس به احوالم
تو بیا و ببین باز، دل بی قرارم
دل آرا همچنان ، مدهوش توست
تو از چه سبب
دور شدی از دل و احوالم
( دل آرا شرکاء )
تو در رویای دیروز
آیی مست و بی قرار امروز
تو در آن اندوه جاودانه
کنی رقص و آن هلهله
هم همای در ره داری
دل آرا وآن گنج درون
( دل آرا شرکاء )
سلام ای بزرگ شده دشت شوق
سلام ای دشت خونابه خورده گل سرخ
سلام ای شکوفه زرد گل پامچال
سلام ای شکوفه دل آرای هستی
( دل آرا شرکاء )